ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
در خلوت عشق تو
من مرده بودم،
آن روز که دلت را
راهی جاده ی سرنوشت چشمان دیگری کرده بودی،
من آن شب گم شدم
که لالایی چشمان مرا با غریبه ی دیگری مقایسه کردی.
شاید مرده بودم
آن هنگام که دستانت را به دیگری می سپردی
و او را مهمان دلت میکردی.
کسی گفت:(او در سینه اش قلب و رویا ندارد.)
و من او رابه جرم نامهربانی
به قصاص محکوم کرده بودم،
شاید قلب از مردن او
من مرده بودم،
چون نگاه ارغوانی چشمانت را
به چشمانی شبیه تیرگی شب هدیه کردی
و من با نگاه بارانی دیده بودم!