حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

امروز اگر تو هم نباری .. خودم می بارم

                           

 

وقتی سهمِ من از باران .. تنها قطره ایست که در ابرِ دلم زندانیست

وقتی بی قرارِ بارانی هستم که در دلِ ابر است

وقتی آسمان نمی بارد و  هوایش وارونه است

وقتی هر چه می بینم

یا هر چه می شنوم غمگین است

دلم یک گوشه ی دنج را طلب می کند از من

ای آسمان .. خوب گوش کن ....

امروز .. اگر تو هم نباری .. من .. می بارم ..

نمی دانم کجا .. اما حتما جایی هست ..

جایی که دور از چشمِ مردمان باشد

 جایی که هیچ نگاهی نگرانِ نگاهم نمی شود

ابرهای خیالم .. سنگینند و گلویِ دلم درد گرفته است

تا نبارند .. آرام نخواهند شد

امروز ... بی ترس از نگاه کنجکاوان

خواهم گریست ... شاید سبک شدم

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد