حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

                

نه!

من نمی ترسم از صدایِ رعدِ دلت

هر چه می خواهی فریاد کن ...

نه! 

من نمی ترسم از برقِ نگاهِ تو

بدرخش در شبِ  من ..

نه!

من با تو گریه نمی کنم ..

نترس ! گریه کن  !!

نه!

من خسته نمی شوم از  مویه هایِ تو

نترس! مویه کن !!

شانه های دلم طاقتِ اشکهایِ تو را دارد

نترس از آزردنِ من

بگذار عاشقانه کنار نفسهایت به لمسِ آبیِ قطره قطره ی دلت برسم

تا روشن شود شبِ من .. از درخششِ این حسِ قشنگ

و تو سبک شوی ..سر بر شانه هایِ دلم ..

در کنارِ خنده هایِ من ..

 

  باز هم باران به دیدنِ من و دلم آمده است

و من .. می ستایم مدام خدایِ باران را

که هر وقت نیازمندِ نوازشی نه از جنسِ این زمین و زمانه ام 

با قطره هایِ زلالِ مهرِ خویش

می نوازَدَم ..

ممنون از تو ای خدا ..

هیچوقت نشو زِ من جدا ..

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد