حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

نزدیک من نیا .. تپش هایِ هراسانِ دلم .. می ترساند دلِ تو را

 

دلم .. گنجشکِ خسته ایست .. که می ترساند دستِ تو را

وقتی که در دستانِ تو .. نفس نفس .. می زند از ترس

تو .. سعی می کنی که دوباره به رویِ  آشیان .. بُگذاریش

خبر نداری که .. چقدر  .. از آشیانش خَستَست

دلم را به کُنجی .. رها بکن .. و .. برو

دلم دگر هیچ دستی نمی خواهد

بگذار آن قَدَر .. دست و پا بزند

یا بمیرد .. و .. یا .. به دیارِ بهتری پَر بزند

 

دل به هر که سپردم ..

پَسَش .. آورد ..

بیچاره دل که لایقِ نگاه داشتن نبود ..

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد