ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
بدترین نوعِ عشق .. آن است که یک سره از وجودِ خود بگذری .. و بریزی تمامِ دلت را به پایِ معشوقی که .. عشق را اصلا مثلِ تو .. نمی بیند .. تو عاشقی .. لذت می بری از عشقِ خود .. اما .. اما همیشه غمگینی .. همیشه در حسرت .. و همیشه در این اندیشه که عشق عجب حسِ قشنگِ مزخرفیست!!! پس چرا خوشحال نمی کند مرا ؟؟ چرا در گریه هایِ شبانه ی من است؟؟ پس چرا معشوقِ من .. نمی فهمد که من از تمامِ هستی ام گذشته ام برایِ لبخندِ دلش ؟؟ در این نوع عشق .. خوش به حالِ معشوقی می شود که ... عاشقش اینگونه بدونِ شرط و شیرین ... دوستش دارد .. عجب می تازد این معشوق .. سرش را همه جا .. همچون یک قهرمان بالا می گیرد .. و به تمامیِ دنیا فخر می فروشد .. و می گوید .. ببینید مرا !!! یک نفر .. چه ( بیچاره ) عاشقِ من است !!! و قلبش چون موم .. در دستهایِ من .. هر کاری که بخواهم می کنم با آن .. ببینید مرا !!! عجب برده ی قشنگی دارم !!! بیزارم از این نوع عشق .. که به بردگی می کشد .. وجودی را کاش عاشقها .. نگاهِ یکسانی داشتند به عشق و حل می شدند در وجودِ هم عشق غمگین نیست ... این ما هستیم که عاشقی بلد نیستیم عشق اگر عشق باشد .. همیشه شاد و شیرین است چنین عشقی .. اسارت نیست چنین عشقی .. لبریز از صداقت است و عاشقها .. مدام در حالِ دادنِ لذت به دلهایِ یکدیگر تنها .. اگر تنها .. نگاهمان به عشق .. یکی باشد کاش به این درکِ مقابل برسیم که عشق از خود گذشتگی و ایثار است اما از خود گذشتگی .. خفت نیست .. کاش یکدیگر را خوار نکنیم